۱۴.۶.۹۰

کنجکاوی

دنیای مجازی حد و حصر دارد آیا؟ اصل و بنای این دنیا، خوبی این دنیا اصلا مگر دراین نیست که هرچه دل تنگت می خواهد بگویی؟ مراقب نباشی و دل به دریا بزنی؟ باید که اینطور باشد اصلا، نه؟ یعنی مختاری که حتی یک داستان واقعی را بگیری و تخیلت را به کارگیری و چیزهایی هم به آن اضافه کنی و مستقیما اشخاصی را نشانه بروی و متنی کلا بنویسی و تمرین نوشتن کنی اصلا، و دنیا را و خودت را درش آنطور که می خواهی یا می خواستی اش، یا آرزویش را داشتی، ببینی. طرف را عاشق و شیفته خودت کنی، زن خودت تلقی کنی، مرد خودت تلقی کنی، بچه خودت بخواهی-اش، با او نشست و برخاست کنی، آنطور بسازیش که ایده آلت است، خودت را بلوند کنی، سبزه کنی، و.. و... و... و بعد خود را بری کنی از هر نوع مسوولیتی، چون اصلا مسوولیت مطرح نمی شود دیگر.
اینطور باید باشد کلا. چون اگرغیر ازاین باشد که زیبایی این دنیا پس چه می شود؟ تفاوتش با دنیای حقیقی، به خصوص دنیای حقیقی که ما درش هستیم، چه؟
شخصی نوشته است  "کلان این نوع نوشته را یک طور تسلی دادن آدم های مجازی به خود تلقی باید کنی که حالا اگر باعث رنجش آدم های حقیقی شده باعث تاسف است و مستوجب عذرخواهی". یعنی یک جنبه تراپی دارد کلا. که دارد واقعا. حال، اگر آزادی هست در این دنیای مجازی، عذرخواهی برای چه؟ اگر نیست پس چرا بنویسیم آن را کلا که بعد مستوجب عذرخواهی شود؟ نوشتن چیزی شبیه اینکه "افراد این نوشته وجود خارجی ندارند" در این دنیای مجازی وبلاگ، لزومی ندارد دیگر. دنیای فیلم و کتاب و افترا و ترویج شایعات که نیست
که لازم باشد جلوی پیگرد قانونی را بگیری، که اصلا چنین کاری مسخره بوده وهست.
این رنجش را اصلا نباید مطرح کرد دیگر. این فکررا که شاید کسی را برنجانی چون به وضوح نوشته ات مخاطب خاص دارد، و اصلا جرقه نوشتن آن متن از آن شخص آمده و بعد تو به تخیلت پرداخته ای، را باید از خود دور کرد. از تمام این دوگانگی ها و شک ها در این دنیا باید خلاص شد، نه؟ 
شخصی می گفت نباید کرد. حد و حصر دارد. همه آزادی ها حد و حصر دارد. نمی توانی بگویی "معتقدم به بی حد و حصر بودن همه چیز، و بعضی که از رفتارم می رنجند، برنجند". تمام آزادی های دنیا محدود است. آزاد نیستی که لخت از خانه بیرون بروی، که حرف های نژاد پرستانه که موجب رنجش شود بزنی،  که فحش بدهی،  و...و..و.. ولی اینها که همه نمونه های دنیای حقیقی ست. تا وقتی برای دل خودت می نویسی که این بحث ها نباید مطرح شود دیگر. این را با آن چه کار؟
نمی دانم. این رنجش شاید دست و بال آدمی را ببندد در ناخودآگاه. هستند کسانی که می نویسند که برنجانند به قصد، و هستند بعضی که می نویسند که تسلی خاطر پیدا کنند و هستند بعضی که می نویسند که نوشته باشند کلا. به نظرمی آید کفه ترازو سنگینی می کند به طرف دومی ها و سومی ها در این دنیا. و اگر اولی ها هم خوب می نویسند، زیبا می نویسند، با ادبیات قشنگ می نویسند
فبها. واگر زیبا نمی نویسند، بگوییم بهتر بنویسند که بیشتر برنجانند اصلا، اگر این است که می خواهند، و اگر اینطوراست که تسلی پیدا می کنند  (!). یا بهتر بنویسند که نرنجانند دیگر، اگر این نبوده که
می خواسته اند، که مستوجب عذرخواهی نباشد درآخر. یعنی خود نوشته مطرح باشد نه چیز دیگر.
بگذاریم همه تخیل کنند و تو را عاشق خود پندارند وتو آنها را عاشق خود کنی و آزاد باشی که هرغلطی خواستی بکنی. بدون هیچ اضافه ای و توضیحی. ما بنشینیم به نظاره.
دراین میان هم اگردلی رنجید یا دوستی ای ازبین رفت، دلیلش این نوشته ها نبوده است دیگر. نمی تواند باشد.



هیچ نظری موجود نیست: