۸.۶.۹۲

ترك شدگان (برگرفته از مصاحبت شبانه با "ن")

به اينجا مى رسى كه مى بينى اگر سال هاى پيش عاشق بودى، طرف يك جاى مشخص و گرم تو ذهنت باز كرده. يك
 طرح ترسيم شده زاويه دار. يك شكل بزرگ شبيه بدنش تو ذهنت بوده. از فرق سر تا نوك پاش رو انگار با مداد كشيدى. فرم سر، مدلى كه موهاش بالا پايين شده. فرم گوش. اندازه دماغ. فرم لب ها. شكل شانه ها. بعد مى آيى پايين تر. اندازه بازوها، مچ دستها. شكل انگشتها و ناخنها (آخ ناخنها). كون و ران و زانو. مچ پا و انگشت هاى پا. برآمدگى شصت پا

با دو تا دستت مى تونستى مدام از بالاى سرش بكشى تا پايين پاش و زير دستت  گرم گرم بوده

اين تصويريه كه تو وقتى دور و برت نبوده تو ذهنت داشتى. قلبت هم كه گرمه

بعد از جدايى، جاى اين شكل ترسيم شده يك حفره مياد يواش يواش. تمام خطوط و زوايا جاى خودشون هستند. ولى توخاليه. و ديگه گرم نيست. جاش رو داده به يك طرح دقيق ولى سرد

سالها سعى مى كنى دست و پا و سر آدمهاى جديد رو بگيرى و بگذارى تو اين حفره. دستشون رو مى گيرى و مى تپانى جاى اون طرح. لبشون رو. زانوشون رو. جا نميشه. يك چيزي از يك جايى مى زنه بيرون. اگر هم جا بشه طرف يا در حال تركيدنه يا داره لق مى زنه

يواش يواش مى فهمى كه اون عشق قديميت رو هم اگر بيارى بگذارى تو اين حفره، اون هم ديگه جا نميشه. شانه ها؟ لب ها؟ زانو ها؟ جا نميشن. گرما هم ديگه اون گرما نيست

مى بينى تمام اون طرح همان موقع با دست و ذهن و خيال خودت ترسيم شده. با خود آن موقع ات اصلا

هروقت به اينجا رسيدى، ميرى تو باغچه و كلى گل خوشبو و خوشگل جمع مى كنى و حفره رو باهاشون پر مى كنى. اون طرح پرگل رو از جاش بلند مى كنى مى زنى به ديوار. بعد بايد آستين هارو بالا بزنى كه يك طرح جديد بكشى. اشك شوق