۲۱.۱۱.۸۹

ادوارد

ادوارد هشتم سال ۱۹۳۶ شاه انگلستان میشه وجای پدرش، جورج پنجم رو می گیره. 
همون سال آقای ادوارد ازخانمی آمریکایی تقاضای ازدواج می کنه. 
مشکل اینجاست که خانم آمریکایی مطلقه است. نه یکبار، بلکه دوبار. 
ازدواج شاه انگلیس با زن "دوبل مطلقه" با اعتراض شدید گروههای مذهبی، حقوقی، سیاسی، واخلاقی اون موقع مواجه میشه.  می گفتند شاه مملکت نمی تونه زن مطلقه بگیره و بشه شوهر سوم اون زن. می گفتند "صحیح" نیست.
آقای ادوارد چکار می کنه؟ استعفا میده. میگه من این زن رو میخوام، عاشقشم، تاج و تخت هم نمیخوام. کناره گیری اش از سلطنت رو اعلام می کنه، دست زن دوبل مطلقه رو میگیره میره و ۳۵ سال با هم خوش زندگی می کنند. برادرادوارد به اسم آلبرت، یا جورج ششم میاد جاش و میشه شاه (همونی که لکنت زبون داشته و فیلمی این اواخر راجع بهش درست شده و ترکونده*).
به همین راحتی مساله مطلقه بودن زن مهم ترمیشه ازهرچیزدیگه. اصلا این میشه بحران زمانه. قابلیت ادوارد برای شاه شدن، یا اینکه حرف حسابش چیه، یا عقایدش چیه، یا چند مرده حلاجه، اصلا مطرح نمیشه. یعنی بچسب به اصول  بیخود. فقط همین.
چطوری میشه که اینطوری میشه اصلا؟
دلیلش می تونه اینها باشه: "قید و بند اجتماعی"، "پیروی از دستورات مذهبی"، "حفظ شئون مذهبی"، "حفظ شئون خانوادگی"، "حفظ شئون ملی"... این ترکیب کلمات ترسناکند واقعا. ولی حک شده اند بدجوری تو مغز بعضی ها. تو مغز خیلی ها. رفته ته ته وجودشان. اهمیتشان هم شده مثل نفس کشیدن، مثل پلک زدن. دم اونهایی که گفتند بارک الله به آقا ادوارد که تاج و تخت رو گذاشت رفت دنبال عشق گرم. که البته عده شان کم بود اون موقع. ولی دم اونهایی که گذاشتند آقا ادوارد تاج و تخت روبگذاره  بره اصلا گرم نیست. اصلا کم هستند کسانی که این سوال براشون مطرح بشه که چرا این کار "صحیح" نبوده. به چه کسی چه ضرری می رسونده؟ این چه قید و بند بی سروته ایه؟
البته اضافه بشه که بی اعتنایی به بعضی ازاین قید و بندها، چون واقعا حال بقیه آدم ها رو بد میکنه، خوب نیست. مثلا جلوی کسی بنشینی که با دهن پرازغذا حرف می زنه.  دیدن اثر فشار دندون روی غذا و آمیخته شدنش با آب دهان خوب لزوما حال نمیده، بماند که ممکنه اصلا اون مخلوط بیاد روصورتت یا تو بشقابت. عدم حفظ شئون غذا خوری برای بقیه آزار دهنده میشه. یا وقتی عطسه می کنی جلوی دهانتو بگیری که تف نپره تو چشم من. یا خیلی رفتارهای آزاردهنده دیگه . این را بگیرتا قید و بندهای قانونی که بعضی هاشون برای راحت زندگی کردن درمحیطی که داری توش نفس می کشی و با یک گروهی زندگی می کنی لازم هستن که باشن 
ولی یکسری قید و بندها هستند که نه تنها دست وپا گیرند، بلکه معلوم نیست نادیده گرفتنشان چه آزاری به خودتون یا به بقیه میرسونه. یکسری معیارهایی که همینطوری الکی برای خودشان هستند و همه هم بهشون عادت کردن.
ازخودمون سؤال کنیم چرا میگن وقتی ازدواج کردی، متعهدی که تا آخرعمرت با همسرت بمانی و اگر گذاشتی رفتی با کس دیگری، حتی با احترام، کار"غیراخلاقی" کرده ای؟
چرا کسی مطرح نمی کنه که  شاید سلامت تره که شریک زندگیت روهرازچند وقتی عوض کنی؟ این خانم آمریکایی شاید آدم سالمتری اصلا شده باشه بعد ازدوطلاق. اگربا طرف خوشی و داری لذت میبری که فبها، ولی اگر نیستی، یا دلت میخواد که هیجان بدی به زندگیت، چه ایرادی داره که بجای اینکه به هم عادت کنید و زندگی تکراری بشه، و فقط به جون هم نق بزنید ودیگه زیبایی ای درباهم بودن و باهم زندگی کردن نبینید، بروید سراغ آدم جدید ودنیای جدید، اون هم هرچند بارکه دلتان خواست؟ چرا وقتی این سؤال رو می پرسی ازمردم،  بعضی ها میگن "به به چشمم روشن" و بعضی جواب الکی میدن که خودشون بهش باورندارن ومیگن "صد در صد، کی گفته اشکال داره؟" چون فکرمیکنن باحاله که اینطوری جواب بدن، ولی بعد که به خودشون، مادرشون،  پدرشون، خواهرشون یا برادرشون میرسه، منفجر میشن؟
چرا نمی گیم داشتن تجربه های متفاوت و آدمهای متفاوت شاید شناخت و درک بهتری از زندگی بهمون بده، این زندگی ای که مثل برق میگذره؟ چرا ازدواج با زن مطلقه پایه های سلطنت رو ممکنه بلرزونه؟ چرا اکثرا جدایی رو شکست می دونند حتی اگر نوید آینده بهتری برای هردو باشه؟ نمونه آینده بهتربعد ازجدایی که کم نیست. چرا اکثرا مردم رومی ترسونند ازمردی که زن های زیادی تو زندگیش بودن، یا زنی  که مردهای زیادی تو زندگیش بودن وهیچ آزاری هم به کسی نرسوندن. فقط به صرف اینکه زیادی "آدم-دیده" است؟ چرا همه اش ازروی عادت، یکسری اصول رو برای هم تکرار می کنیم، بدون اینکه بپرسیم چرا؟ خداییش هنوزکه هنوزه برده ی سربه زیر اصول پیش پا افتاده هستیم. بدجور.
دلم می خواد لایحه قانونی بدم اصلا: لایحه قانونی اصلاح قسمتی ازمغزافراد - جایی که اصول اخلاقی عهد بوق و بی بو و خاصیت رخنه کرده، چسبیده، و به راحتی ور نمیاد- که اول مردم مجبور بشن از خودشون سؤال کنن که چرا، برای چی و به چه عنوان هنوز درگیراین اصول هستند. بعد بنشینیم و این جواب ها رو بگذاریم کنارهم و ببینیم جواب معقولی برای این سوالها هست یا نه. اگر نبود، آن اصل اخلاقی مزاحم رو که یک عمرالکی وبال گردنمون شده رو ببوسیم بگذاریم کنار. راحت. خلاص. 
آمین .  


 *"The King's Speech" 

هیچ نظری موجود نیست: