۸.۹.۹۰

شفاف

که بغلت که می کنن، سفت بغل می کنن و طولانی.
که کاری می کنن که حضور گرمشون رو مدام حس کنی.
که کاری می کنن که حس کنی زنی، با تمام مخلفاتش. بعضی تبحر دارن تو اینکه زنانگیت رو برات پررنگ کنن. از اونها.
که مدام می بینی که لبخند به لب داری. 
که باهم حرف می زنین، شفاف. راحت. عادی. بی ادا. بی گره.
که وسط خواب و بیداری حالیت می کنه که هست کنارت. 
که یک بده بستون بی شیله پیله و راحت داری اصلا.
از اونها. از همونها اومده همینجا. وردلم نشسته. داره نگام می کنه. مثل خودم یک چال هم داره رو لپش.
مهم نیست چقدر دوام بیاره این نگاه. یا دوام بیارن اینها همه. اصلا مهم نیست.
مهم اینه که همینها رو مزه مزه کرده باشی کلا درزندگانی. حتی یکبار. حتی کوتاه. 



هیچ نظری موجود نیست: